جدول جو
جدول جو

معنی غنیمت یافتن - جستجوی لغت در جدول جو

غنیمت یافتن
(دَ دَ)
غنیمت گرفتن. به غنیمت رسیدن. غنم. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن علامۀ جرجانی تهذیب عادل). تخبﱡس. (منتهی الارب). رجوع به غنیمت و غنیمه شود:
غنیمت که از لشکرش یافتی
بدان بندگی تیز بشتافتی.
فردوسی.
غلامان... بسیاری بکشتند و بسیار غنیمت یافتند از هر چیزی. (تاریخ بیهقی). بسیاری غوری کشته شد و غنیمت بسیار یافتند. (تاریخ بیهقی). همه شب لشکر منصور به غارت مشغول بودند و غنیمت یافتند. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
غنیمت یافتن
غنیمت گرفتن به غنیمت رسیدن
تصویری از غنیمت یافتن
تصویر غنیمت یافتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غنیمت داشتن
تصویر غنیمت داشتن
کنایه از فایده و سود بردن از آنچه در دسترس است، غنیمت شمردن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ دَ)
غنیمت یافتن. گرفتن اموال دشمنان. غنم. غنم. غنم. غنمان. غنیمه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) :
ز هر جای چندان غنیمت گرفت
که لشکر همی ماند اندر شگفت.
فردوسی.
، غنیمت شمردن. غنیمت دانستن:
بیا ساقی از ناله پیمانه گیر
چمن را غنیمت چو میخانه گیر.
ملاطغرا (از آنندراج).
- به غنیمت گرفتن، غنیمت شمردن. غنیمت دانستن: سخن وزیر به غنیمت گیر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 685)
لغت نامه دهخدا
(دَ گُ دَ)
غنیمت دانستن. غنیمت شمردن. رجوع به غنیمت شود: و غنیمت دارد (پسر کاکو) که ما از اینجا بازگردیم و هر حکم که کنیم بخدمت مال ضمانی اجابت کند و هیچ کژی ننماید. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 14).
- به غنیمت داشتن، غنیمت شمردن. غنیمت دانستن. غنیمت داشتن: بزرگان به غنیمت داشته اند عفو، چون توانستند که به انتقام مشغول شوند. (تاریخ بیهقی). بندگان دیگر باشندبشنودن و کار بستن نیک به غنیمت دارند. (منتخب قابوسنامه ص 2)
لغت نامه دهخدا
(غَ دَ)
کامیاب شدن. کامران شدن:
مظفر باش و گیتی دار و نهمت یاب و شادی کن
جهان خالی کن از نامردم بدگوهر سفله.
فرخی
لغت نامه دهخدا
پروه گرفتن به دست آوردن رایگانی گرفتن اموال دشمنان غنیمت یافتن، غنیمت شمردن غنیمت دانستن، یا به غنیمت چیزی را. غنیمت شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غنیمت داشتن
تصویر غنیمت داشتن
غنیمت دانستن غنیمت شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزیمت یافتن
تصویر هزیمت یافتن
بنگرید به هزیمت شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزیمت یافتن
تصویر هزیمت یافتن
((~. تَ))
شکست خوردن، پراکنده شدن
فرهنگ فارسی معین